سریال توجه به خواسته ها – قسمت ششم

ما در هر لحظه در حال هدایت شدن هستیم

سلام به شما دوستان عزیزم ، در قسمت ششم از سریال توجه به خواسته ها

من بیتا غیور هستم مدرس چندین دوره در زمینه خودشناسی و خداشناسی ، رشته تحصیلی من در زمینه : مشاورِ رشد و توسعه  فردی و خانوادگی هست و خدارو هزاران مرتبه شکر میکنم که شغل و رشته تحصیلی من هم مسیر با عشق و علاقه درونیم رقم خورد.

در حقیقت یکی از زیباترین لحظه های زندگی من زمانیست که: غرق در آموزش دیدن و آموزش دادنِ ، شگفتی های خداوند وقوانین الهی هستم.

به همین خاطر،من اسمِ فعالیتهایم دراین مسیرِ زیبا و عاشقانه را که از نظر دیگران، شغل و حرفه یا رشته تحصیلی بیتا غیور میدانند و من را با فعالیت در این رشته میشناسند، شغل نمیگذارم.اِسم این فعالیت های هر روزه  خودم را {عشق بازی با خدا} میگذارم،زیرا که این مسیرِ عاشقانه و پربرکت برای من نه تنها خستگی و سختی به همراه نداشته، بلکه باعث شده زندگی فردی و مشترک ِخودم و تعداد زیادی هم مسیر را با بوی عطرِنابِ حضرتِ ناز{خدا} عطرآگین کنه و پرده های خواب غفلت و ذهن را به اندازه ای از دیدگان ما کنار بزنه،و چشم هایِ ما رو به زیبایی های جهان هستی عادت بده، و آرامشو ثروت رو همچون اُکسیژن درلحظه های زندگیمون روانه کنه.

دوست من ، حتما الان این سوال برات پیش اومده که چطور با این عشقِ زیبا، آشنا شدم؟ چطور شغل با عشق هم مسیر شده ؟ 

بذار براتون از شروعِ این عشقِ وسوسه انگیزبگم،این رابطه قبل از هر رشته و حرفه از یک (دفتر معمولی با یه خودکار) شروع شد.اوایل فقط خاطرات خوبِ زندگیمو داخل این دفترمینوشتم؛ وهر زمان دفترمو باز میکردم؛با خوندن و یادآوری لحظات ِزیبای زندگیم کلی ذوق میکردم، یه جورایی هربار وقتی نگاهم به  این دفتر میوفتاد، مخصوصا زمانیکه شروع به خوندن صفحاتش به صورت گذرا میکردم ، درونم سرشار از حسِ شکرگزاری میشد ودر دلم غوغایی کم یاب ایجاد میشد، این حس اینقدر منو سرحال وامیدوار به زندگی میکرد، که در لحظه تمام چالش ها و نداشته های زندگیمو فراموش میکردم و فقط اشک ذوق میریختم از این مقدار خوشبختی و داشته ها.

کم کم رفتن به سمت این دفترو خوندنو نوشتنِ خاطرات خوب،برام مساوی شده بود با حسِ شور و شعف درونی و احساس شدیدِ خوشبختی، و البته کوری در قبالِ تمام نداشته هام و نرسیدن هام به کلی خواسته و آرزوهایی که در عمق قلبم دفن شده بود، که توجه بهشون میتونست منو به عمق چاهِ (ضعف و کمبود و ناامیدی و نرسیدن ها و نداشتن ها) هدایت کنه. جالبه رفتن به سمت دفترم و نوشتن داشته هام و خاطرات خوب زندگیم با افراد اطرافم اینقدر منو مَست از احساس خوب میکرد که ساعت ها می گذشت و من غرق در نوشتن و تعریف کردن بودم، برای کی مینوشتم و تعریف میکردم ؟ خودم هم نمیدونستم !!!!!! انگار فقط محض نوشتن و به یادگار موندن بود.

خلاصه این نوشتن و این حسِ کم یاب باعث شده بود من هرروز بدنبالِ موقعیت های خوب و حتی کمی خوبِ، تو زندگیمون باشم ، تا هرروز بهانه ای برای رفتن به سراغ اون دفتر داشته باشم، غافل از اینکه من داشتم ندانسته طبق قانونِ جهان هستی عمل میکردم!

  • قانونِ توجه به داشته ها
  • قانون توجه به زیبایی ها و مثبت هایِ زندگی

به مرور زمان زندگی من تبدیل شد به یک زندگی زیبا و سرشار از دوست داشتن ها و دوست داشته شدنها، انگار همه چی در حال تغییر بود به سمتِ زیبا شدن، طوریکه من همیشه موضوعی عالی برایِ نوشتن داشتم، چهره تمام افراد بدِ زندگیم تغییر کرده بود، تازه حضورشون برام لذت بخش شده بود و برای زندگیم برکت، دقیقا همون کسانی که مانع رسیدنِ من به خواسته هام شده بودن، این بار خودشون منو به سمت خواسته های زیباتری هُل میدادن، انگار داشت معجزه رخ میداد و خداوند تمام تمرکزشو گذاشته بود منو خوشحال کنه

 خالقم چقدر هر ثانیه منتظرم بودی و من در نا آگاهی و تاریکی، مسبب این اتفاقات رو انسان ها و شرایط میدونستم، در نهایت با توجه به مثبت ها و زیبایی های زندگیم سدهایی که سالها برای سد شدنش، گریه ها و ناله ها و ناشکری ها کردم، شکست و این داستان اینقدر ادامه داشت ( توجه به مثبت ها در همه چی ) تا اینکه دلم نرم شد و به این نتیجه رسیدم که شرایط حال حاضرم با انسان های درجه اول زندگیمف که اتفاقا باعث این شرایط نازیبا شده بودن رو بپذیرم و ببخشم، (غافل از اینکه بیتا باز ندانسته طبق قانون جهان هستی عمل کرد ) قانونِ بزرگ بخشش، قانون بزرگ و شگفت انگیزه پذیرش، قانون رهایی، قانون توکل.

معجزه ها در حال رخ دادن بودن و هربار که به دفترم رجوع میکردم میدیدم خواسته هایی که نوشتم به چه راحتی برآورده یا در حال برآورده شدن هستند، بدون زحمت و ناراحتی هر آنچه که حل شدنش از نظر من و حتی دیگران امکان پذیر نبود حَل میشد! واااااای خدای مهربون هر لحظه زندگی منو سرشار از آزادیه انتخاب، سرشار از زیبایی و ثروت و برکت میکرد، من یه دوستِ غیبی پیدا کرده بودم که داشت ناممکن هارو ممکن میکرد، کم کم هیچ خواسته ای در دفترم نداشتم که بهشون نرسیده باشم، چنان بهش اعتماد کردم که تمام تصمیمات رو به خودش سپرده بودم.

امروز به راحتی تمام زیبایی ها و خوبی ها در زندگی من و زندگی مشترکم در حال توسعه و مثل اُکسیژن طبیعی شده، چنان تغییرات بزرگی در رابطه با اطرافیانم و بخصوص خانواده خودم و همسر جان ایجاد شد و درحال ایجاد که ما رو به عنوان دو زوج خوشبخت، ثروتمند، عاشق و یک زوج همراه در مسیر بیداری و آگاهی و هر ویژگی که یک زوج خاص میتونند داشته باشن ، میشناسن ( هذا من فضل ربی ) خداوند در غالب همسرم فقط برای من عشق و برکت داره، لمس عشق خداوند و درک قوانینش منو در مسیر آگاهی، بیداری و آموزش و اتفاقا ادامه تحصیل در رشته مشاوره انداخت، و منو هدایت کرد به مسیری که  بتونم در راستای عشق و علاقم با آموزش دادن آموخته ها و تجربیاتی که اتفاقا خودش بهم آموخته رو به هم مسیرانم آموزش بدم و با اشتیاق و افتخار به خالقم خدمت کنم.

مسیر بیداری و مسیر خداوند و مسیر اعتماد به الله یکتا، مسیری که ما رو از هر آشفتگی خانوادگی و آشفتگی های جامعه و نگرانی از هر بیماری فراگیری و مسایل سیاسی در امان نگه داشته و طبق قانون غیرقابل تغییر خداوند در ادامه هم نگه خواهد داشت.منو همسرم تنها قدرت رو دست خدا میدونیم و هر بار این مقدار آسایش و آرامش رو در زندگیمون میبینیم بیشتر به عادلانه و ثابت بودن قوانین رب العالمین پی میبریم .

( حواستون به حیله های شیطان باشه )

امیدوارم از ویدیو لذت ببرید.       بیتا غیور

نکته: تمام مواردی که در این گونه ویدیو ها گفته میشود، نظرات و تجربیات شخصی است، و به هیچ عنوان قصد نداریم بگوییم همه باید اینچنین فکر بکنند ، شما عزیزان میتوانید اگر منطق خودتان این مدل زندگی و این مدل حرف هارو پذیرفت ، در زندگی و کسب و کار خودتان عملیاتی بکنید. در غیر اینصورت هرکسی هرطور دوست داشت و کاملا آزادانه میتواند به زندگی خود ادامه دهد. طبق قانون خداوند ما توانایی تاثیرگذاری روی هیچ کسی غیر از خودمان را نداریم.

قسمت ششم سریال توجه به خواسته ها

اشتراک گذاری:
مطالب زیر را حتما بخوانید
guest

2 نظرات
Inline Feedbacks
View all comments